سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهدی افضلی - عاشق شهادت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهدی افضلی - عاشق شهادت

میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و امام جعفر صادق(ع)

یکشنبه 86 فروردین 19 ساعت 9:48 صبح

میلاد پیامبر رحمت و امام جعفر صادق بر همگان گرامی باد.


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


13 بدر مبارک

یکشنبه 86 فروردین 19 ساعت 9:36 صبح

روز طبیعت(13بدر) به همتون خوش بگذره.


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


12 فروردین وآغاز هفته وحدت

یکشنبه 86 فروردین 19 ساعت 9:35 صبح

روز 12 فروردین و آغاز هفته وحدت بر همگان مبارکباد.


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


شهادت یلزدهمین اختر تابناک امامت و ولایت را به همه شیعیان آن حضرت تسلیت می گویم.

آغاز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) برتمامی شیعیان مبارک باد.


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


عید بر همگان مبارک

سه شنبه 85 اسفند 29 ساعت 12:0 صبح

عید باستانی نوروز بر همگان مبارک باد.


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


یا علی ابن موسی الرضا ادرکنی

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 2:0 عصر

شهادت حضرت علی ابن موسی (امام الغریب)

را به حضرت ولی عصر ونایب برحقش امام خامنه ای

وتمامی شیعیان جان تسلیت می گویم.


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


رحلت جانگداز نبی مکرم اسلام وشهادت امام حسن علیه السلام را به امام زمان (عج)

و رهبر معظم انقلاب وتمامی شیعیان جهان

تسلیت میگویم.


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


اتل متل یه قصه ، یه قصه پر ز غصه

چهارشنبه 85 اسفند 23 ساعت 7:43 صبح

اتل متل یه بچه ، با قلبی که شکسته

اتل متل شبهایی که بمب می خورد تو خونه

دل آدم می لرزید با اینکه داشت بهونه

اتل متل گریه ها ، گریه های شبونه

این بچه ها می ترسن از این صدا تو خونه

اتل متل بچه ها بزرگ می شن ، می شینن

پا می شن و راه می رن ،زندگی رومی بینن

اتل متل زندگی ، همش پر دروغه

بالا می ریم ماسته ، اما پایینش دوغه

اتل متل یه بابا ،که وقت جنگ توجبهه است

موقع صلح و آشتی باز هم میون جبهه است

جبهۀ امروز ما ، جبهۀ درس و کاره

بهونۀ بچه ها همیشه توی کاره

اتل متل جمهوری که دِین داره به بابا

جوونیش رو گذاشته بدون چون و چرا

اتل متل جمهوری که دِین داره به مادر

به اشکهای شبونه ، به بچه ها ، برادر

اتل متل دِین اون دیگه فراموش شده

خون دایی و بابا ، پله ای خاموش شده

پله ای که آدمها ازش میرن اون بالا

رئیس میشن ،می شینن، ما برده ایم ، اون آقا

یکی اگه بپرسه خون دایی کجا رفت؟

اشکهای سرد مادر ، داغ دلم کجا رفت؟

اتل متل می دونم ، این جمهوری مال ماست

مال خون داییه ، مال ا شکهای باباست

اتل متل خدایا ، اشکهای من کجا رفت؟

خون دایی و بابا تو جیبهای کیا رفت؟

اتل متل خدایا ، اسلام تو قشنگه

ما دارن میخندن ، میگن دروغ و رنگه

اتل متل گرفته دل من از زمونه

خدا به اون خدائیت مادر من جونه

کاشکی میشد خدایا تو خواب اونو میدیدم

بهش بگم بابا جون ، تو رفتی با بهونه

بهونه ات خدا بود ، اما تو این زمونه

هرکی ولایت داره بهش میگن دیونه

خدا خودت میدونی دلم چه بی شکیبه

چرا مهدی نمیاد رهبرمون غریبه

داییم مگه نرفته تا خونه آروم بشه؟

تا بچه ها بخندن ، زندگی آسون بشه؟

پس چی شد اون آرامش؟ امنیتم کجا رفت؟

دایی بیا حرف بزن،اشکهای من کجا رفت؟

غصه نخور دایی جون یه روزی اقا میاد

با ذولفقار حیدر امید زهرا میاد

میاد تو این زمونه پاک میشه هرچی غمه

خود اقا میدونه ولایتی چه کمه

اتل متل یادم رفت عیبی نداره اقا

اتل متل های شعر یاد سپهر میندازه

اما دروغ نمیگم این شعر ماله میثمه

دلم می خواد بمیرم تو این سیاهه بازار

تو رو قسم خدا جون رهبرمو نگهدار

بالا رفتیم دوغ بود پائین اومدیم ماست بود

این قصه میثم ام مثل سپهر راست بود


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


مردی که تا عمر داشت پابرهنه ماند!

یکشنبه 85 اسفند 20 ساعت 10:46 صبح

امام موسى کاظم علیه السلام و هدایت ِ"بُشر حافى"

روزى امام کاظم علیه السلام از کوچه‏اى در بغداد عبور مى‏کرد. به خانه‏اى رسید که صداى ساز و آواز و پای‌کوبى از آن به گوش مى‏رسید و نشان مى‏داد که اهل این خانه در ناز و نعمت و هوا و هوس و خوش‌گذرانى غرقند.

در این هنگام کنیزى براى ریختن خاکروبه از خانه بیرون آمد. امام کاظم علیه السلام از او پرسید: آیا صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ کنیز پاسخ داد: آزاد است. امام علیه السلام فرمود: راست گفتى، اگر بنده بود از مولاى خویش پروا مى‏کرد.

کنیز به درون خانه برگشت. بُشر (صاحب خانه) از او پرسید: چرا در ریختن خاکروبه تأخیر داشتى؟ کنیز جریان گفتگو با مرد غریب - امام کاظم علیه السلام- را براى او شرح داد. پیام امام علیه السلام، بُشر را به خود آورد و او را از خواب غفلت بیدار کرد و چنان تأثیرى در جان او نهاد که بى‏اختیار از جا برخاست و بدون این که لباس و کفش خود را بپوشد در پى امام علیه السلام به راه افتاد و شتابان خود را به ایشان رساند و از امام علیه‌السلام خواست که آن کلمات دلنشین را دوباره براى او بیان کند.

امام علیه السلام سخنانى چند درباره دورىِ از گناه و رها کردن مظاهر فریبنده دنیا و دنیاپرستى و نیز توجه به معنویات و عبادات با او گفت. بیانات امام، آبى سرد بر آهن گداخته بُشر بود، جان او را تکان داد و تغییرى در وى به وجود آورد، به طورى که در محضر امام علیه السلام اظهار شرمندگى کرده و به دست آن حضرت توبه نمود و از آن زمان، به سلک عارفان پیوست و دنیاپرستى را رها کرد و به بشر «حافى»(پابرهنه) معروف شد؛ زیرا هنگامى که به دنبال امام دوید و به دست امام هدایت یافت، پابرهنه بود و از آن پس تا آخر عمرش پابرهنه ماند.

منبع:

منتهى الآمال فى تاریخ النبىّ والآل، ج‏2، ص‏189


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


یا حسین غریب مادر

جمعه 85 اسفند 18 ساعت 2:0 عصر

چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام 

را به امام زمان (عج) و رهبر انقلاب

وتمامی شیعیان جهان

تسلیت میگویم.

 


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]


<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

این خلیج تا ابد فارس خواهد ماند!
یا مقلب القلوب
عید نوروز در فرهنگ اسلامی و آیین ها و اساطیر ایرانی
[عناوین آرشیوشده]