چو تخته پاره بر موج رها، رها، رها، من
زمن هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک **
به من هر آن که نزدیک ازو جدا، جدا، من!
نه چشم دل به سویى نه باده در سبویى
که تر کنم گلویى به یاد آشنا، من ***
زبودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟ ****
ستارهها نهفتم در آسمان ابرى ـ
دلم گرفته، اى دوست! هواى گریه با من... *****
*************************
* البته یه جورایی دروغه !!
** این یکی حقیقت محض .. !!
*** یه جایی گیر افتادیم که همه سبو دارن ولی ما بخور نیستیم !!!
**** وقتی سراغ نمی گیرند و ما هم تلفن نداریم یعنی ... بهتر است !!!!
**** خب چهارده روز واقعا آدم تنها باشه ؛ همینه دیگه ! دلتنگ شدیم ......................
.
.
اصلا به خیبری میاید که اینگونه بنویسد !!!
ولی تنهایی هم صفایی دارد ... مینشینی .. راه میروی ... دلتنگی میکنی ... و و و .
نوشته شده توسط : مهدی افضلی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ