سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای گفتن الله اکبر ؛ اکبر اوردم - عاشق شهادت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای گفتن الله اکبر ؛ اکبر اوردم - عاشق شهادت

برای گفتن الله اکبر ؛ اکبر اوردم

دوشنبه 86 اردیبهشت 17 ساعت 1:43 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

با  هزار زحمت  و یا امام زمان  گفتن و دست  به دیوار گرفتن بلند شده بود 

میخواست  وضو بگیره  !! نگذاشته بود که براش ظرف آب بیارن و وضو بگیره

وقتی برگشت رو  به همسرش کرده  بود و گفته بود :

زهرا خانوم ! اون  لباس سفید منو بیار

هیچ کسی نتونسته بود حرفی بزنه ! بغض گلوی همه رو گرفته بود

امام رضا  داره میاد ...  برید بیرون

تا کسی بفهمه چی گفت و چی شده

خوابیده بود

خیلی آروم رفت

...................................................

کسی نمی تونست به این  پسرش خبر بده ! وقتی بهش گفته بودند که  حال  آقاجون خوب

نیست و بیمارستان هست و  باید بیای

حال خودش بدتر شده بود و  کار به بیمارستان کشیده بود

حالا کی باید به این پسر بگه که پدرت دیگه نیست !!!؟

دستش رو گذاشت روی شونه  باباش

آروم  زیر لب زمزمه کرد

بإذن الله و بإذن رسوله و ...

بعد گفت :  بابا ! مگه من علی ِ اکبر ت  نیستم؟

فهمید !! نشست  !! هرسه تا خواهر زیر بغلش رو گرفتند

داداشها دلداری میدادند

این داداش انگار با همه فرق داشت !!

تو همون حال صداش کرد

علی اکبرم  ...  بابا ...  اذان بگو

..............................................

شب  اول بود

فقط  محارم  بودند  ... خبر  هنوز پخش نشده بود

 همه  سر سفره نشستند ...  منتظر مادر بودند که بسم الله رو بگه

پسرها و دامادها  سمت راست مادر

دخترها و عروسها  سمت چپ مادر

یک لحظه  تمام سفره رو نگاه کرد  .. انگار مادر  حضور و غیاب میکرد !!!

ـ  محمد

بله مامان ...  ما هستیم ... بچه ها هم هستند

ـ  فاطمه 

بله .. همه هستیم

ـ  حسین

جانم ...  سر سفره ایم

بقیه  بچه ها و عروسها رو هم  پرسید

یه  نگاهی به علی انداخت

حال مادر کم از حال  پسر نبود  ... با نگاه سوال و جواب کردند

رو به  عروسش کرد و گفت :  کاش پسر بزرگت هم بود

حاج آقا خیلی دوست داشت اون رو ببینه ... تازه حرف درگوشی هم براش دارم !!!

ـ   اومده مامان  !! مگه ندیدینش ؟؟؟ با  علی آقا  اومد

اینبار  دست ِ علی روی شونه  علی ِ اکبرش بود

وقتی از  در اومد تو

همه  نا خودآگاه  اشک تو چشمشون جمع شد

.


نوشته شده توسط : مهدی افضلی

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

این خلیج تا ابد فارس خواهد ماند!
یا مقلب القلوب
عید نوروز در فرهنگ اسلامی و آیین ها و اساطیر ایرانی
[عناوین آرشیوشده]